خاطرات سفر ایران
نویسنده:
کنت ژولین دو رو ششوار
مترجم:
مهران توکلی
امتیاز دهید
.
کنت ژولین دو رو ششوار در آغاز نیمه دوم قرن 19میلادی در زمان پادشاهی ناصرالدین شاه از جانب دولت فرانسه برای گردآوری اطلاعات و بررسی زمینه های اقتصادی- فرهنگی و صنعتی به ایران آمده و در این سرزمین به سیر و سیاحت پرداخته و تمام مشاهدات خود را در این سفرنامه درج کرده است. وی 6 سال در سفارت فرانسه در تهران فعالیت کرد و مدتی نیز کاردار سفارت فرانسه در ایران بود. پاره از عنواین فصل های کتاب به این قرار است:
درباره ی دولت و حکومت / ساختار مدنی و قضایی / پول و امور مالی و مالیاتی / ایلات و عشایر / ارتش / روحانیت / سواد آموزی / کشاورزی / اصناف و....
بیشتر
کنت ژولین دو رو ششوار در آغاز نیمه دوم قرن 19میلادی در زمان پادشاهی ناصرالدین شاه از جانب دولت فرانسه برای گردآوری اطلاعات و بررسی زمینه های اقتصادی- فرهنگی و صنعتی به ایران آمده و در این سرزمین به سیر و سیاحت پرداخته و تمام مشاهدات خود را در این سفرنامه درج کرده است. وی 6 سال در سفارت فرانسه در تهران فعالیت کرد و مدتی نیز کاردار سفارت فرانسه در ایران بود. پاره از عنواین فصل های کتاب به این قرار است:
درباره ی دولت و حکومت / ساختار مدنی و قضایی / پول و امور مالی و مالیاتی / ایلات و عشایر / ارتش / روحانیت / سواد آموزی / کشاورزی / اصناف و....
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خاطرات سفر ایران
دوست عزیزم، من در خوزستان زندگی می کنم که تنوع قبایل ساکن آن احتمالا در ایران بی نظیر است، مثل عرب، لر، بختیاری، شوشتری، دزفولی، بهبهانی، بندری، ترک و... که اگر خوزستانی نباشید احتمالا باور وجود این همه تیره و طایفه در یک استان برایتان دشوار است. از طرفی به واسطه داشتن بستگان و فامیل مقیم تهران، آنقدر تهرانی ها را هم می شناسم که در بیان نطر خود با احتیاط از واژه " ترجیحا" استفاده کنم. به شما اطمینان می دهم قصد توهین به شهرستانی ها را نداشتم. با سپاس
منم وقتی شروع به خواندن این کتاب کردم اولش کمی غیرت ایرانیم گل کرد ولی با ادامه مطالعه کتاب به چند نکته باارزش پی بردم که دوست دارم اینجا بهش اشاره کنم :
1 -جسارت و شهامت یک خانم فرانسوی که در زمان قاجاریه در کشور من با سفر با کاروانها و گاها" اسب ایرانگردی میکند و سعی میکند در پشت این چاپلوسی ایرانیها به ذات واقعی ایرانی پی ببرد.
2-این خانم نسبت به تاریخ کشور من از خود من که ادعایی در خواندن تاریخ کشورم دارم بیشتر اطلاعات و آگاهی دارد و مطمئنم خیلی بیشتر از دوستان کتابخوانم در اینجا !!!! و البته تاریخی بدون سانسور از کشور ما را خوانده و با مطالعه و حافظ بسیار بسیار قوی توانسته در مقام مقایسه ایران قدیم و ایران آن زمان استادی بسیاری به خرج بده ....لطفا" کتاب را تا آخر مطالعه بفرمایید.
3-درست نیست این خانم را تنها یک مسافر فرانسوی به حساب بیاوریم چون این خانم اولا" برای سفر به ایران نیازی به دانستن آنهمه اطلاعات نداشته کما اینکه امروز ما برای مسافرت به یک کشور بیگانه تاریخ آن کشور را مطالعه نمیکنیم گرچه من شخصا"علاقه زیادی به اینکار دارم و همیشه دیدگاهم متفاوت از کسانی بوده که فقط برای سفر و دیدن مناظر و ...به سفر می پردازند بنابراین این خانم تنها یک مسافر نیست بلکه یک بانوی سیاستمدار است و صد البته که دیدگاه عوام را در پرداختن به این خاطرات نخواهد داشت ...
و در آخر نوشته این بانوی نویسنده را می آورم که درباره ایران چنین نظر داده است :
در آنچه به من مربوط است باید بگویم به جز دورانی که می بایست با زندگانی در ایران انس بگیرم ؛در سالهایی که در این مملکت به سر بردم یک آن هم دستخوش ملال نشدم و هنگامی که باید به اروپا باز میگشتم با همه دلشادی که از بازیافتن و دیدار کشورم ؛خانواده ام و دوستانم داشتم ؛در آن دم که برای رفتن از ایران پا در کشتی می نهادم دلم می فشرد.از آنچه آینده برایم ذخیره کرده است آگاهی ندارم اما هر آینه اگر سرنوشت مرا به میان این مردم بازآردبسا خوشدل خواهم شد که حق شناسی ام از سلوک آنها و پذیرایی که از من کرده اند بس عمیق است .............پس سالهایی که در ایران سپری کرده ام بی شک در شمار خوش ترین سالهای زندگانی من بوده است .
با سپاس از آپلود این کتاب باارزش.
[edit=payam 52]1391/02/10[/edit]
و نویسنده جز حقیقت از ایران آن زمان و مردمش هیچ نگفته است گرچند کمی بد بین است
ولی گفته هایش همگی درست است
دوست عزیز چرا به شهرستانی های عزیز توهین می کنی. اکثر جرم وجنایت و عربده کشی و قتل و دزدی توی کشور در تهران اتفاق می افته. برو آمار بزه کاری در ایران رو نگاه کن غیر از اینکه یا تهران نیامدی یا تهرانی نیستی!!!
رفقا دلخور نشوند .
البته من هنوز تمام کتاب را نخوانده ام، ولی نوشتهء نویسنده ای که معتقد است "ایران سرزمینی است که در آن جز کویر چیزی دیده نمیشود"، یا تبریز را اینگونه وصف می کند: "تبریز هیچ ویژگی ای ندارد که در خور گفتن باشد. ده بزرگی است که در پای یک رشته کوه بلند ... قرار گرفته است. ... ویرانه های یک برج و باروی قدیمی و یک مسجد سلجوقی تنها بناهای قابل توجه این شهرند" یا شیراز را شهر "کسل کننده"ای می داند که مردمان "بد" و آزار دهنده ای در آن زندگی می کنند،و نظرات دیگری از این دست بسیار دارد ارزش همان یک بار خوندن را هم به زور دارد. خود من سه سال در شیراز بوده ام و سالهای متمادی دیگری را هم در مشهد، سبزوار، تربت حیدریه، زابل، زاهدان، خاش، تایباد، تربت جام، تهران، یزد، کرمانشاه و نیز چند نقطه دیگر بو ده ام و در تمامی این نقاط مردمی به مهربانی و خونگرمی شیرازیها و شهری به زیبایی شیراز ندیده ام. البته قطعاً کسانی هم این نظر من را قبول ندارند، ولی گمان نمی کنم کسی هم پیدا شود که با نظرات نویسنده کتاب که اشاره کردم موافق باشد!
به هر حال از آپلود کننده گرامی کتاب سپاسگزارم.